۴۲. فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمى

شرح عرفانی آیت الله سعادت پرور بر شعر «فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمى» از حافظ

فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمى

که جز ولای توام هیچ نیست دستاویز

💔 محبوبا! تهیدست و خسته هجران طولانی‌ات مى‌باشم و سرمایه‌اى جز وِلا و عشقت ندارم تا خریدارت شوم، مرا بپذیر و به خود راه ده؛ که:

🤲 «بار الها! من براى نیل به سوى تو وسیله اى جز مهربانی‌هاى رأفتت، و دستاویزى جز عطایاى رحمتت و شفاعت پیامبرت ندارم … مرا از آن برگزیدگانت قرار ده که در روز لقایت، با مشاهده‌ات چشم روشنشان نموده، و در جوار خویش وارث منزلهاى صدق و راستى گردانیدى»(بحارالانوار، ج۹۴، ص۱۴۹)

در جایی می گوید:
🌱 خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود

✨ ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسند
آن چه در مذهب ارباب فتوت نبود

📚 جمال آفتاب، جلد۶، صفحه۱۳۹.

فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمى

از دل

〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
❇️ شاید اینجا (https://eitaa.com/az_khod_a) خودت رو پیدا کردی.

دیدگاهی ثبت نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *