شعر زیبای «همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی» سروده فصیح الزمان شیرازی (رضوانی) با صدای علی صدیقی
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم
همه جا به هر زبانی بوَد از تو گفتگویی
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو ببُر سر از تن من ببَر از میانه گویی
به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم
شده ام ز ناله نالی ، شده ام ز مویه مویی
همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی
چه شود که کام جوید ز لب تو کامجویی
شود این که از ترحم دمی ای سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خُمّ می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
نه به باغ ره دهندم که گلی به کام بویم
نه دماغ اینکه از گل شنوم به کام بویی
بنموده تیره روزم ، ستم سیاه چشمی
بنموده مو سپیدم ، صنم سپید رویی
ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم بخواند
رخ شیخ و سجده گاهی، سر ما و خاک کویی
نه وطن پرستی از من به وطن نموده یادی
نه ز من کسی به غربت بنموده جست و جویی
نظری به سوی (رضوانی) دردمند مسکین
که به جز درت امیدش نبوَد به هیچ سویی
علاوه بر شعر همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی میتوانید اشعار معنوی دیگر را در بخش «از دل» ببینید
کانال از خودآ را در ایتا دنبال کنید